Tre dikt / Mariam Meetra // Gjendiktet av ariel rosé og Aina Villanger

زمان

Time

این شعر مهربان نیست با کلمات

نا تمام می ماند مدام

مثل من که مهربان نیستم با خودم

با نبض زمان می دوم

از نفس می افتم

و روز های پر شتاب بیقرار

می گریزند از برابر چشمانم

تند حرف می زنم

تند راه می روم

چقدر از نبض زمان عقب مانده ام!

این دویدن ها مرا به هیچ جا نرساند؟

تکیه می دهم بر دیوار زمان

نگاه می کنم به صبحگاه سرد بارانی

که گویی عکسی از دیروز است

آویخته بر پنجره ی امروز

مرز های زمان در هم می شکند

گذشته فرو می ریزد چون دیواری

و پیش رو

زمینی است که زیر پایم  می لغزد

اتفاق های بسیاری ناتمام مانده اند

نمی توانم این راه را دوباره بروم

بنشینم پشت میز

و همین شعر را تمام کنم.

Les mer «Tre dikt / Mariam Meetra // Gjendiktet av ariel rosé og Aina Villanger»

Blogg på WordPress.com.

opp ↑